اجتماعیات

اشعار اجتماعی

اجتماعیات

اشعار اجتماعی

خطاب به بانو فروغ الزمان

 

 

خطاب به بانو فروغ الزمان

تو از نهایت شب گفتی و نهایت تاریکی

چه خوب شد که نماندی ، چه خوب شد که ندیدی

که مرزهای سیاهی در این زمانه شکسته

و شب جهنم بی انتهای تنهایی است

در این محله  تو  گویی که مهربانی نیست

و گر که هست ، چراغی روا  نمی دارند

و هیچ کوچۀ خوشبخت نیست در این شهر

دریچه بسته و از ازدحام  می ترسند

نه ،کاش بودی و با خود چراغ آوردی

که صد دریچۀ شعر از امید باز شود

بیست و هفتم بهمن یک هزار و چهارصد  و دو

برج البلایا

 

این همه فرهاد و شیرین را به دام انداختی

از قد و بالایشان  برج البلایا ساختی

در حریم حرمت ما هرچه بود آتش زدی

بهر خویش از خون ما حصنی حصین پرداختی

از سر جور این همه جولان ویرانگر  ، چرا

ملتی مظلوم را در مهلکه انداختی

یک نظر بر رفتگان و باورت هرگز نبود

در ته این تاختن ، تاوان که می پرداختی؟

 

 

 

 

 

 

 

مقصد

هر شهرکی

که در سر ره باشد

مقصد نیست ،

باید بسی صبور بود .

شهری بزرگ و سبز

بی محبس و عسس

مانوس با حقیقت آزادی،

آن مقصدیست که می ارزد،

این قرن های رنج فراوان را.

آیه ها و ناله های شبانه

آیه ها و ناله های نیمه شب

صبورانه های ما

 در گوش تاریخ می پیچد

هرچند

در نیابد نالۀ ما  گوشتان

اما

دلخوشیم که  مورخ پیر

درگوش ما نجوا میکند:

"لکل طاغیة نهایه

 و

 بدایة النهایه قد اتت"

 

 

که این نمایش زندگی

برای هر ستمگرِ سرکشی

 پایانی دارد

و آغاز این پایان

برای زورگویان  و گردنکشان

بسیار نزدیک است

 

 

 

 

خسرو خون ریز ما

.

 

خسرو خون ریز ما کی خیزد از خواب و خمار

یا  چنان بهرام گور از نشئۀ شوم شکار

او مدام اندر پی اهلاک حرث و نسل ماست* 

تا نپیچد پای او در پا، نمی گیرد قرار **  

او ز"لا شرقیه ، لا غربیه" شرقی رفته است***

گرچه با غربیه هم گه می رود در یک مدار

از سریر سلطنت با نام دین ناید فرود

چون دَوالپا روی دوش خلق گردیده سوار

شرق و غربش می کند تدبیر و ما را دشمنی

دوستانی اندک و بشکسته   در گوش و کنار

گو به پا خیزیم گاه خستگی و خواب نیست

بین مرگ و زندگی باید یکی را  اختیار


*    اشاره به آیۀ 205 سورۀ بقره   وَ إِذا تَوَلَّی سَعی‏ فِی الْأَرْضِ

لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ                    

و هنگامى که [چنین دشمن سرسختى] قدرت و حکومتى یابد،

 مى کوشد که در زمین فساد و تباهى به بار آورد، و زراعت و

نسل را نابود کند؛ و خدا فساد و تباهى را دوست ندارد

ترجمۀ حسین انصاریان

** اشاره به آیۀ 29 سورۀ قیامه قران مجید  وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ
و ساق پاها از سختى جان دادن به هم بپیچد ترجمۀ فولادوند

*** اشاره به بخشی از آیۀ 35 سورۀ نور قران مجید  

  شَجَرَةٍ مُّبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَّا شَرْقِیَّةٍ وَلَا غَرْبِیَّةٍ

درخت مبارک زیتون که نه شرقی است و نه غربی