سال تکرار شود، نو نشود
با شما ،حالت ما خُو نشود
در عزا ، رخت سیه در نکنیم
جام زهری که به ما اُو نشد
سال تکرار شود به نشود
خرمی وارد این ده نشود
تا بود سایۀ او ، این ده ما
مرده ریگیست که زنده نشود
سال تکرار شود ، خا نشود
شادی اندر دل ما جا نشود
عده ای خواب و دگر خواب نما
تا چنین است دری وا نشود
توضیحات:
اُو = آب در گویش تهرانی
مرده ریگ= به یک معنی بی ارزش و ناچیز
خُو= خوب در گویش بختیاری
خا= خوب و درست در گویش گنابادی
چهار شنبه سوری چرا ؟
چهل سال است ما
در آتش شما می سوزیم
آتش حرص و کینه و تحقیر
در این آتش چون اسپند
بالا و پایین می پریم
بیهوده نیست اگر بگوییم
چهار شنبه سوزی
باشد تا در یک چهار شنبه
روز خوشبختی
بلیط ما برنده شود
و شما را ببینیم
در آتشی که برافروخته ایم
بالا و پایین می پرید
و ان روز ما به راستی
شادی می کنیم
آوخ چه دیر زود شد
آوخ چه دیر
موعد میزان ما رسید
آوخ
چه سنگین و سخت بود
تاوان اشتباه در آن سال های زجر
چون کودکی که امر به او مشتبه شده
مشتاق باز کردن آن بستۀ عجیب
یک انفجار و آتش و ویرانی مدام
آن نسل سال ها
که از اسب و اصل می گفتند
رفتند و یا به گوشۀ ذلت نشسته اند
دیگر کسی نمانده که بتواند
از پشت بام ، این خر جَلد و چموش را
با هیچ نقشه و ترفندی پایین بیاورد
از بس لگد پرانی و عرعر نموده است
هم سقف ما خراب و هم گوش در عذاب
گو ، چاره غیر تیر خلاصی نمانده است؟؟؟؟؟
نفرین بر معماری که
سنگ اول را کج نهاد
و این دیوارِ اکنون بسیار کج
تا فلک بالا رفته است
و تنها به سرنیزه تکیه دارد
سر نیزه هاتان هم ،
هرچند خونین، اما
زنگ زده است
گمان نمیکنم
موشک و پهباد بتواند
این دیوار سست بنیاد را
از فرو ریختن
وا رهاند
کنار بروید
که زیر آوار نمانید
از من گفتن !!!!!!!
در سیه چال تو گر باشیم و زندانِ تو هم
ما بلای جان تو هستیم و اعوانِ تو هم
سینه چاکان تو را همراه تو ره می زنیم
تا تو را در غُل کشیم و سینه چاکانِ تو هم
خانه مان ویرانه کردی باغ مان آتش زدی
باغهایت هم بخشکد، برجِ ویرانِ تو هم
مقعدت در آتش و شرب حمیمت نوش باد
کاتشی برما زدی شد شعله سوزان تو هم
ای الهی زنده مانی تا بگیریمت به خِزی
دادگاه ملت و یک عمر زندان تو هم
ریشه و ریشت بسوزد تا کسی مِن بعد ازین
ریشۀ ما را نسوزاند به نیران تو هم